4
امروز جواب آزمایش دوستم نادعلی هاشمی آمد.
سرطان است! از آثار گاز خردل.
به آرامش او غبطه می خورم.
از وقتی جواب آزمایش را شنیده، جُک گفتن هایش بیشتر شده.
راستی چرا بچه های شیمیایی اینقدر آراماند؟
اینجا بقیه جانبازان را هم می بینم.
برای عمل دست یا پا یا عمل زیبایی آمدهاند. کسانی که نیمی از صورتشان رفته.
ولی بچه های شیمیایی باطراوتتر، مظلومتر و آرامترند.
وقت کمبودها، صبورترینها شیمیاییها هستند.
فکر می کنم چون مرگ لحظه به لحظه همراه ماست!
بچه های شیمیایی در هر نفس به خود یادآوری می کنند که
این نفسهای به شماره افتاده روزی پایان خواهد یافت.
قصه ی غریبی است.
انسانها برای برآورده کردن نیازهای خود تلاش می کنند
و همه ی این دوندگیها خلاصه می شود در آب و غذا و خانه.
اما آنچه بدون زحمت برای همهی انسان ها و حیوانات و گیاهان مهیاست، هواست
و همین هوا از ما شیمیاییها دریغ می شود.
| برگه شانزدهم از خاطرات سوخته. برگههایی از خاطرات یک شهید شیمیایی |
معنای رنجهایتان را بیابید
آنچه رنج را عذابآور و غیرقابل تحمل میسازد،
بیمعنایی رنج است نه خود رنج
- ۹۴/۰۶/۳۰